جدول جو
جدول جو

معنی حسنی اندلسی - جستجوی لغت در جدول جو

حسنی اندلسی(حَ یِ اُ دُ لُ)
محمد بن محمدالعالی مکنی به ابی عبدالله. از اطبای حاذق اندلس و از شرفاست. او راست: الادویه المفرده. (عیون الانباء ج 2 ص 52) (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حُ سَ نِ اَ دُ لُ)
ابن عاصم بن حیان معروف به ابن عاصم. متوفی در 420 هجری قمری او راست: المآثر العامریه. و جز آن. (هدیه العارفین ج 1 ص 308)
لغت نامه دهخدا
(حَرْ را)
یکی از مشاهیر پزشکان اسلام است. در اواسط قرن سوم هجری در زمان محمد بن عبدالرحمان از ملوک اموی اندلس میزیسته است. اصلاً حرانی بوده به اندلس رفته و در قرطبه مسکن گزیده، برای تسکین دردها شربتی مؤثر ترکیب نموده که موجب شهرت وی گردیده و آنرا ’المغیث الکبیر’ میخوانده اند و صورت ترکیب این شربت را پنهان میداشت و از جملۀ اسرار مخصوص بخود او بود، و برای کشف این سر پنج تن از اطبای قرطبه به تدقیقات و مطالعات پرداختند و عاقبت به اکتشاف اجزای آن موفق شدند ولی به مقدار آنها پی نبردند. در این حال خود حرانی صورت ترتیب و ترکیب داروی نامبرده را اعلام نموده و از آن زمان از طرف اطبای اندلس پذیرفته و محل استفادۀ عموم واقع شد. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(غَسْ سا)
حسین بن محمد بن احمد حافظ جیانی اندلسی، مکنی به ابوعلی و ابوالعباس (427-498 هجری قمری). او از مشاهیر محدثین و ادبا بود، و در حسن خط و اشعار و نوادر و انساب نیز حظی وافر داشت. و در جامع قرطبه مرجعاستفادۀ اعیان افاضل بوده است. و کتاب ’تقیید الهمل’ در ضبط اسامی مشتبهۀ رجال صحیحین از آثار سودمنداوست، او بنا به نوشتۀ ابن خلکان در محرم 427 هجری قمری در شهر جیان واقع در اندلس ولادت یافت و شب جمعه 12 شعبان 498هجری قمری درگذشت. صاحب کشف الظنون سال ولادت مذکور را سال وفات نوشته است و صحیح نیست. (از ریحانه الادب ج 3 ص 157). رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
(لُ نا)
نام دختری ادیبه از مردم اندلس، مشهور به زیبائی و عالم بعلم صرف و حساب و شعر و دیگر فنون ادب و حسن خط و از کتاب حکم بن عبدالرحمن الثالث. (قاموس الاعلام ترکی). زرکلی در الاعلام بنقل از بغیهالوعاه (ص 383) آرد: لبنی (وفات 394 هجری قمری) : کاتبه الخلیفه المنتصر باﷲ الاموی، اندلسیه، کانت شاعره عالمه بالعربیه والادب، حاسبه، منشئه اصلها من الجواری و لم یکن فی قصر الخلافه یومئذ انبل منها. (الاعلام زرکلی ج 3)
لغت نامه دهخدا